آرزوها
آرزوها




« قلب » دختر از « عشق » بود ...

پاهایش از « استواری » و دست هایش از « دعا »



اما شیطان از « عشق » و « استواری » و « دعا » متنفر بود !!



پس کیسه ی شرارتش را گشود و محکم ترین ریسمانش را به در کشید .


ریسمان « نا امیدی » را دور زندگی دختر پیچید ،
دور « قلب » و « استواری » و « دعاهایش »

« نا امیدی » پیله ای شد و دختر ، کرم کوچک ناتوانی ...



خدا فرشته های « امید » را فرستاد تا کلاف « نا امیدی » را باز کنند ،

اما دختر به فرشته ها کمک نمی کرد.


دختر پیله ی گره در گره اش را چسبیده بود و می گفت :

نه باز نمی شود ، هیچ وقت باز نمی شود ...




شیطان می خندید و دور کلاف « نا امیدی » می چرخید .

شیطان بود که می گفت :
نه باز نمی شود ، هیچ وقت باز نمی شود ...


..
..
..


خدا « پروانه ای » را فرستاد تا پیامی را به دختر برساند !!



« پروانه » بر شانه های رنجور دختر نشست و دختر به یاد آورد ،

که این « پروانه » نیز زمانی کرم کوچکی بود گرفتار در پیله ای .

اما اگر کرمی می تواند از پیله اش به در آید ،
پس انسان نیز می تواند ...



خدا گفت :
نخستین گره را تو باز کن تا فرشته ها گره های دیگر را !





دختر نخستین گره را باز کرد .......

و دیری نگذشت که دیگر نه گره ای بود و نه پیله ای و نه کلافی



هنگامی که دختر از پیله ی نا امیدی به در آمد ،

شیطان مدت ها بود که گریخته بود ...




" عرفان نظرآهاری "


 



 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نگارش در یک شنبه 2 آبان 1390برچسب:, ساعت 18:43 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->

.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.




Digital Clock - Status Bar